اعلموا انی فاطمه

هدیه به محضر مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها سه بار سوره توحید را تلاوت فرمایید

اعلموا انی فاطمه

هدیه به محضر مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها سه بار سوره توحید را تلاوت فرمایید

آفتاب هدایت

شهادت بزرگ پرچم دار مبارزه با جهل و ظلم صادق آل محمد حضرت جعفر بن محمد به عموم بشریت تسلیت و تعزیت  باد 

بشر در همیشه تاریخ از دوگرفتاری در رنج و عذاب بوده و سرمایه ها و فرصت ها زیادی را به خاطر این  دو بلیه از دست داده است یکی از گرفتاری های بارز بشر در حوزه فکر و اندیشه است .

که به علل مختلف نتوانسته است غده سرطانی جهل ونادانی را از سیستم وجودی خود بیرون کند و در همه ادوار تاریخ جمعیت قابل توجهی به خاطر جهل و نادانی و هزینه نکردن سرمایه برای فهم و دانایی گرفتار انواع افکار واندیشه های انحرافی و نحله و مذاهب ساختگی بوده اند .

دومین گرفتاری بشر که از بلیه جهل و نادانی ناشی می شود و در حوزه رفتار و اعمال انسان ها ظهور و  بروز دارد و در همه ادواری تاریخی خانمان بر نداز و جان سوز بوده ظلم است ظلم به خود به هم نوعان ،ظلم به جهان هستی ، ظلم به تمام مواهب و ارزش ها و فضیلت ها .

خداوند تبارک و تعالی برای رهایی بشر از این دو مصیبت عظمی دو هادی و دو برهان و دو راهنما و دو ناجی برای بشریت مبعوث نموده است 

یک هادی و دلیل ، حجت باطنی به نام عقل است که متأسفانه به دلایل مختلف اکثری از انسان ها از چراغ هدایت مانند عقل مسیر فلاح و صلاح را نمی جویند دل به هوی و شهوت می دهند اما به فرمان عقل سر نمی سپارند

دومین حجت و راهنمای بشر سفراء و رسولان الهی است که با اتصال به عالم غیب و در اختیار داشتن وحی و آموزه های آسمانی و با دغدغه و ایمان به راه و مقصد و توانایی خود به دنبال دست گیری بشر و نجات آنها از باتلاق جهالت و مظلمت بوده اند

 اما متأسفانه این انسان گرفتار آمده در اسفل السافلین و انس گرفته به محسوسات و مادیات حرف های نادیان حقیقت را نشنیده گرفتند و چراغ هدایت و صلاح وفلاح را از رونق انداختند.

 و اجازه ندادند تا در زیر چتر حجت باطنی و رسول ظاهری بشریت به بلوغحقیقی دست یابند همیشه به خاطر به اهمیت ترین و بی ارزش ترین چیزها مهم ترین و عزیزترین سرمایه های وجودی ما  که نفس و جان و روح و روان ما است 

داده ایم چقدر انسان ها که قربانی هوا خواهی هاو شهوت پرستی ها شده اند و چقدر غارت ها و جنایت ها که برای یک خواسته نا بجا رقم خورده است.

این صحیفه بشری مملو از واژگانی زشت و نا پسندی است 

که توسط منیت خواهان و هواپرستان نگاشته شده است .

گر چه بشر همیشه با دو ظلم بزرگ مواجه بوده اند جهل و نادانی از سویی و بی عدالتی و فساد و تباهی از سوی دیگر اما بوده اند انسان های که در پرتو معارف نورانی عقل و وحی توانسته اند وجود خود را به حقایق ایمانی و انسانی بیالایند و از تمام زشتی ها و پستی ها صحیفه وجودیشان را بپالایند و با آلایش وپالایش خود در فکر نجات دیگران باشند .

از گذشته تاریخ یعنی از صدر تولد بشری تا امروز نمی توان نهضتی را سراغ گرفت که بشریت را به اندازه دو نهضت جهانی که در جهان اسلام رویداده است برای بشریت الهام آور و نوید بخش باشد .

اولین نهضت نهضت حسینی است که توسط فرزند امام علی علیه السلام و صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها و سبط نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه در روز عاشورا در سر زمین کربلا رخ داد.

 این نهضت نهضت مبارزه با ظلم بود و امام علیه السلام برای مبارزه با این گرفتاری بشر با تمام تجهیزات و قوا به میدان آمد تا شاید بتواند بشر را از این بلیه و گرفتار رهای بخشد  و نجات دهد به همین جهت او را چراغهدایت و سفینه نجات امت خوانده اند او جان و خون خود را فرزندان و عزیزان خود را به کف گرفت تادر مقابل ظلم ظالمین بایستد و از غرق شدن بشریت نجات دهد .

او برای این کار دو سرباز بنیان کن با خودآورده است 

یکی شیر خوار و دیگری شیر وار یکی می نالد و دیگری می غرد او می داند که درخت ظلم در طول تاریخ خودش همیشه خونخوار بوده است 

و حیات و دوام بقایش به خون دیگران بوده است 

و او خوب می دانند که فقط و فقط  با خون است که می شود حیات آن را خاتمه داد و لذا او دریای خون به راه می اندازد تا بتواند درخت ظلم را از ریشه و بنیان برکند

 آری او طفل شیر خواری می آورد تا صلای آب در عالم اندازد و بشریت را به برکت وجودی آب جاری از روان وجان ها حیات انسانی ببخشد 

چرا که من الماء کل شئ حی حیات هر چیزی به آب است آب منشاء پیدایش حیات است 

آری ناله های آب خواه و لب های خشکیده وتفتیده آب جوی حضرت علی اصغر سلام الله علیه توانست آبی را برای بشریت پدید آورد که حضرت اسماعیل ذبیح نتوانست 

آری حضرت اسماعیل علیه السلام توانست آن قدر پا بکوبد و ناله زند 

تا آب زمزم از دل سنگ ها بیابان بیرون آید اما شگفت انگیز تر آن است که شیر خوار اباعبدالله دست و پا زد و توانست از دل جهل و ظلم انسانی آب ندامت و پشیمانی ، آب عطوفت و مهربانی ، آبخودگذشتگی و جوانمردی را روان سازد .و انسان را حیاتی دوباره بخشد.

این قصه نه فقط قصه شیر خوار است بلکه قبل از او قصه شیر بیشه امام حسین علیه السلام یعنی فرزند اسد الله الغالب حضرت ابوالفضل العباس است  شیری که شیران در مصافش گربه سانند و شمشیر بازان در برابرش شمشیر در غلاف در میدان بزم و رزم غرید و لشکر جهل و ظلم پراکنده ساخت

و در کنار شط فرات صلای آب در عالم انداخت او فقط و فقط رسالت و وظیفه اش آب بود و بس و تنها سمت و پستی که توسط امام حسین علیه السلام به او داده شد سقای تشنگان است 

تنها اذن و اجازه او برای آب بود او اجازه نداشت در میدان نبرد به غرد و بر دشمنان دون بتازد و تار و مارشان کند.

او فقط وظیفه داشت برای فرزندان عصمت و طهارت آب بیاورد 

او به میدان رفت و با وجود هزاران اسب سوار و تیر انداز و شمشیر زن بر

شط فرات فرود آمد مشک آب را پر ساخت و به نشانه پیروزی و ظفرمندی 

و نمایش حیات و جاودانه گیمشتی آب بر داشت و به آسمان پاشید

 تا همیشه تاریخ آب اشک بر گونه های بشری جاری باشد 

آری او هم چنان حماسه جان سوزی را رقم زد که از دل خروارها جهل و ظلم توانست آب حیات را بر گونه بشریت جاری سازد و در چشمه حیات را به بروی بشریت بگشاید .

آری او که می توانست به بازوان ید اللهی اش و به شمشیر سیف اللهیشو به هیبت اسداللهیش به اراده انااللهیش لشکر اشرار را محو و نابودکند اما دست به قبضه شمشیر نبرد چرا که او فقط با جهل و ظلم مبارزه می کند نه انسان های گرفتار آمده دردامن جهل و ظلم او به دنبال نجات دیگران است نه هلاکت و نابودی آنها.

آری ای چشم ها آب روان بر گونه روان سازید و بر فتوت و جوانمردی جوانمرد تاریخ اشک بریزید تازنده شوید و به عشق او جاودانه و پاینده شوید  .

آری به برکت نهضت خونین امام حسین علیه السلام نهضت آب ایمان ، آب عطوفت و مهربانی ، آبحیات و جاودانگی به راه افتاد و درخت ظلم را بر انداخت اما هنوز این  درخت ریشه دارد وممکن است دوباره جوانه زند و ریشه بدواند و فراگیر شود .

گر چه درخت ظلم بنی امیه و بساط ظلم بنیعباس به برکت آن خون ها بر چیده شد اما اقدامی دیگری باید انجام می گرفت تا هیچ وقت درخت ظلم پا نگیرد و سر بر نیاورد آن انقلاب و نهضت نهضت مبارزه با جهل است.

آری نهضت دیگری از سوی خاندان عصمت و طهارت از دودمان علی و فاطمه سلام الله علیهما شکلگرفت که این نهضت نهضت بیدار گر و جهل ستیز بود .

نهضتی که توسط صادق آل محمد علیهم السلام بهراه افتاد و در مدت زمان اندکی اعصار و امصار را در نوردید و قلب های تشنه معارف را به سوی خود کشید. 

و بساط علم و دانایی و آگاهی در همه جا پهن شد و هزاران نفر از محفل علمی او بهره بردند اوانسان و جهان و هستی را برای بشریت تفسیر نمود 

او از فقه اجتماع و فقه سیاست و فقه اخلاق و سیاست و مدیریت گرفته تا فقه خداشناسی و معاد شناسی و قران شناسی و حقیقت شناسی را به راه انداخت او از آسمان و آسمانیان و از زمین زمنیان چنان سخن گفت که گویا با همگان زیسته است او از گیاهان و پرندهها و حیوانات و دریاها و صحراها ، خوراکی ها و پوشیدنی ها آگاهی داد او از حلال ها و حرام ها از نجاست ها و طهارت ها از واجبات و محرمات از مستحبات و مکروهات و از همه چیز و همه کس گفتنیها را گفت او به معنای واقعی کلمه نهضت علمی راه انداخت و تمام محافل علمی دنیا را به چالش کشید وجهل و نادانی داعیه داران را بر ملا ساخت .

او صلای انا العلم سر داد و مظهر و جلوه علمی محیط علی کل شئ و عالم علی کل شئ شد او تمام نحله و فرقه های فکری و فرهنگی را به حضور خواند و همه آنها را به شمشیر برهان عریان ساخت و ماهیت و حقیقت آنها را بر عالمیان و آدمیان عیان نمود 

او امامت علمی جهان را عهده دار شد و بر جنود عقل فرمانراند.

آری این دو نهضت بزرگ اسلامی که یکی در عرصه فکر و اندیشه و دیگری در حوزه اعمال و رفتار رخ نمود هر دو در عالم نظیر و بدیلی نداشته و تا ظهور منجی عالم بشریت نخواهند داشت .

این دو نهضت امتیازات و اشتراکات فراوانی دارندکه به برخی اشاره می شود :

این دو نهضت در طول هم و مکمل هم اند لازمه درمان سرطان آن است که در اولین گام جلو گستره آن گرفته شود و در گام بعدی به درمان آن پرداخته شود و لازمه گرفتاری به ظلم و جهل آن است که اول جلوی ظلم گرفته شود و در مرحله بعدی درمان شود امام حسین علیه السلام با ظلم به عنوان یک عمل پیشگیرانه مبارزه کرد و در گام بعدی امام صادق علیه السلام برای درمان آن به تولید علم و دانش پرداخت .

این دو نهضت هر دو فرا زمانی ، فرا مکانی ، فرا مکتبی ، فرا مذهبی ، حتی فرا دینی اند ( البته دین به معنای خاص آن ) یعنی هر کس نهضت خونین حسینی را به 1400 سال قبل محدود کند و یا به سر زمین کربلا و عراق نسبت دهد و یا آن را رنگ مکتب خاص مانند علویون و فاطمیون و غیره بزند و یا به مذهبی

مانند شیعه و اثنا عشری خلاصه نماید و حتی اگر کسی آن را به اسلام به عنوان دین خاص محدود نماید در حق این حادثه عظیمی الهی بشری ظلم روا داشته است.

نهضت امام حسین علیه السلام زمان و مکان و مکتب و مذهب نمی شناسد او فراتر از آن است که در این گونه القاب خلاصه نمود و لذا است که نهضت بر امواج خروشان فطرت پاک انسان ها سوار است و در تمام اعصار وامصار کوبنده و  توفنده پیش می رود و ندای هیات من الذله او تنین انداز شرق و غرب عالم شده است .

هر کس نهضت علمی امام صادق را به زمان خودش و یا به مکان و مکه و مدینه و جهان شیعه و یا جهان اسلام خلاصه و محدود کند در حق این تحول بزرگ الهی بشری ظلم روا داشته است نهضت او مرز و جغرافیا نمی شناسد و اکتاف عالم اندیشه های نورانی او امید بخش بشریت است و اگر مدعیان امامت و علاقمندان به ولایت امام علمی او را نپذیرند و اندیشه های تابناک او را در صدر  محافل علمی و تحقیقی خودننشانند بدون شک و تردید در امامت او تردید نموده اند .

هر دو نهضت با اندیشه های اومانیستی و سکولاریستسی ، لیبرالیستی و با الحاد و مادیگرای ستیز می کنند  

هر دو نهضت توحیدی اند و انسانی اند ، فطری اند

هر دو نهضت بنیادگرا و حقیقت گرا و معنویت خواه

هر دو نهضت بیداگر و عدالت گستر و فضیلت محورند  

به امید روزی که بساط جهل و ظلم از سراسر گیتی به حضور منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود موجود بر چیده شود و بساط علم و عدالت بر سراسر گیتی سایه گستر شود 

 


شهادت بزرگ پرچم دار مبارزه با جهل و ظلم صادق آل محمد حضرت جعفر بن محمد به عموم بشریت
تسلیت و تعزیت  باد 

بشر در همیشه تاریخ از دوگرفتاری در رنج و عذاب بوده و سرمایه ها و فرصت ها زیادی را به خاطر این  دو بلیه از دست داده است یکی از گرفتاری های بارز بشر در حوزه فکر و اندیشه است .

که به علل مختلف نتوانسته است غده سرطانی جهل ونادانی را از سیستم وجودی خود بیرون کند و در همه ادوار تاریخ جمعیت قابل توجهی به خاطر جهل و نادانی و هزینه نکردن سرمایه برای فهم و دانایی گرفتار انواع افکار واندیشه های انحرافی و نحله و مذاهب ساختگی بوده اند .

دومین گرفتاری بشر که از بلیه جهل و نادانی ناشی می شود و در حوزه رفتار و اعمال انسان ها ظهور و  بروز دارد و در همه ادواری تاریخی خانمان بر نداز و جان سوز بوده ظلم است ظلم به خود به هم نوعان ،ظلم به جهان هستی ، ظلم به تمام مواهب و ارزش ها و فضیلت ها .

خداوند تبارک و تعالی برای رهایی بشر از این دو مصیبت عظمی دو هادی و دو برهان و دو راهنما و دو ناجی برای بشریت مبعوث نموده است 

یک هادی و دلیل ، حجت باطنی به نام عقل است که متأسفانه به دلایل مختلف اکثری از انسان ها از چراغ هدایت مانند عقل مسیر فلاح و صلاح را نمی جویند دل به هوی و شهوت می دهند اما به فرمان عقل سر نمی سپارند

دومین حجت و راهنمای بشر سفراء و رسولان الهی است که با اتصال به عالم غیب و در اختیار داشتن وحی و آموزه های آسمانی و با دغدغه و ایمان به راه و مقصد و توانایی خود به دنبال دست گیری بشر و نجات آنها از باتلاق جهالت و مظلمت بوده اند

 اما متأسفانه این انسان گرفتار آمده در اسفل السافلین و انس گرفته به محسوسات و مادیات حرف های نادیان حقیقت را نشنیده گرفتند و چراغ هدایت و صلاح وفلاح را از رونق انداختند.

 و اجازه ندادند تا در زیر چتر حجت باطنی و رسول ظاهری بشریت به بلوغحقیقی دست یابند همیشه به خاطر به اهمیت ترین و بی ارزش ترین چیزها مهم ترین و عزیزترین سرمایه های وجودی ما  که نفس و جان و روح و روان ما است 

داده ایم چقدر انسان ها که قربانی هوا خواهی هاو شهوت پرستی ها شده اند و چقدر غارت ها و جنایت ها که برای یک خواسته نا بجا رقم خورده است.

این صحیفه بشری مملو از واژگانی زشت و نا پسندی است 

که توسط منیت خواهان و هواپرستان نگاشته شده است .

گر چه بشر همیشه با دو ظلم بزرگ مواجه بوده اند جهل و نادانی از سویی و بی عدالتی و فساد و تباهی از سوی دیگر اما بوده اند انسان های که در پرتو معارف نورانی عقل و وحی توانسته اند وجود خود را به حقایق ایمانی و انسانی بیالایند و از تمام زشتی ها و پستی ها صحیفه وجودیشان را بپالایند و با آلایش وپالایش خود در فکر نجات دیگران باشند .

از گذشته تاریخ یعنی از صدر تولد بشری تا امروز نمی توان نهضتی را سراغ گرفت که بشریت را به اندازه دو نهضت جهانی که در جهان اسلام رویداده است برای بشریت الهام آور و نوید بخش باشد .

اولین نهضت نهضت حسینی است که توسط فرزند امام علی علیه السلام و صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها و سبط نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه در روز عاشورا در سر زمین کربلا رخ داد.

 این نهضت نهضت مبارزه با ظلم بود و امام علیه السلام برای مبارزه با این گرفتاری بشر با تمام تجهیزات و قوا به میدان آمد تا شاید بتواند بشر را از این بلیه و گرفتار رهای بخشد  و نجات دهد به همین جهت او را چراغهدایت و سفینه نجات امت خوانده اند او جان و خون خود را فرزندان و عزیزان خود را به کف گرفت تادر مقابل ظلم ظالمین بایستد و از غرق شدن بشریت نجات دهد .

او برای این کار دو سرباز بنیان کن با خودآورده است 

یکی شیر خوار و دیگری شیر وار یکی می نالد و دیگری می غرد او می داند که درخت ظلم در طول تاریخ خودش همیشه خونخوار بوده است 

و حیات و دوام بقایش به خون دیگران بوده است 

و او خوب می دانند که فقط و فقط  با خون است که می شود حیات آن را خاتمه داد و لذا او دریای خون به راه می اندازد تا بتواند درخت ظلم را از ریشه و بنیان برکند

 آری او طفل شیر خواری می آورد تا صلای آب در عالم اندازد و بشریت را به برکت وجودی آب جاری از روان وجان ها حیات انسانی ببخشد 

چرا که من الماء کل شئ حی حیات هر چیزی به آب است آب منشاء پیدایش حیات است 

آری ناله های آب خواه و لب های خشکیده وتفتیده آب جوی حضرت علی اصغر سلام الله علیه توانست آبی را برای بشریت پدید آورد که حضرت اسماعیل ذبیح نتوانست 

آری حضرت اسماعیل علیه السلام توانست آن قدر پا بکوبد و ناله زند 

تا آب زمزم از دل سنگ ها بیابان بیرون آید اما شگفت انگیز تر آن است که شیر خوار اباعبدالله دست و پا زد و توانست از دل جهل و ظلم انسانی آب ندامت و پشیمانی ، آب عطوفت و مهربانی ، آبخودگذشتگی و جوانمردی را روان سازد .و انسان را حیاتی دوباره بخشد.

این قصه نه فقط قصه شیر خوار است بلکه قبل از او قصه شیر بیشه امام حسین علیه السلام یعنی فرزند اسد الله الغالب حضرت ابوالفضل العباس است  شیری که شیران در مصافش گربه سانند و شمشیر بازان در برابرش شمشیر در غلاف در میدان بزم و رزم غرید و لشکر جهل و ظلم پراکنده ساخت

و در کنار شط فرات صلای آب در عالم انداخت او فقط و فقط رسالت و وظیفه اش آب بود و بس و تنها سمت و پستی که توسط امام حسین علیه السلام به او داده شد سقای تشنگان است 

تنها اذن و اجازه او برای آب بود او اجازه نداشت در میدان نبرد به غرد و بر دشمنان دون بتازد و تار و مارشان کند.

او فقط وظیفه داشت برای فرزندان عصمت و طهارت آب بیاورد 

او به میدان رفت و با وجود هزاران اسب سوار و تیر انداز و شمشیر زن بر

شط فرات فرود آمد مشک آب را پر ساخت و به نشانه پیروزی و ظفرمندی 

و نمایش حیات و جاودانه گیمشتی آب بر داشت و به آسمان پاشید

 تا همیشه تاریخ آب اشک بر گونه های بشری جاری باشد 

آری او هم چنان حماسه جان سوزی را رقم زد که از دل خروارها جهل و ظلم توانست آب حیات را بر گونه بشریت جاری سازد و در چشمه حیات را به بروی بشریت بگشاید .

آری او که می توانست به بازوان ید اللهی اش و به شمشیر سیف اللهیشو به هیبت اسداللهیش به اراده انااللهیش لشکر اشرار را محو و نابودکند اما دست به قبضه شمشیر نبرد چرا که او فقط با جهل و ظلم مبارزه می کند نه انسان های گرفتار آمده دردامن جهل و ظلم او به دنبال نجات دیگران است نه هلاکت و نابودی آنها.

آری ای چشم ها آب روان بر گونه روان سازید و بر فتوت و جوانمردی جوانمرد تاریخ اشک بریزید تازنده شوید و به عشق او جاودانه و پاینده شوید  .

آری به برکت نهضت خونین امام حسین علیه السلام نهضت آب ایمان ، آب عطوفت و مهربانی ، آبحیات و جاودانگی به راه افتاد و درخت ظلم را بر انداخت اما هنوز این  درخت ریشه دارد وممکن است دوباره جوانه زند و ریشه بدواند و فراگیر شود .

گر چه درخت ظلم بنی امیه و بساط ظلم بنیعباس به برکت آن خون ها بر چیده شد اما اقدامی دیگری باید انجام می گرفت تا هیچ وقت درخت ظلم پا نگیرد و سر بر نیاورد آن انقلاب و نهضت نهضت مبارزه با جهل است.

آری نهضت دیگری از سوی خاندان عصمت و طهارت از دودمان علی و فاطمه سلام الله علیهما شکلگرفت که این نهضت نهضت بیدار گر و جهل ستیز بود .

نهضتی که توسط صادق آل محمد علیهم السلام بهراه افتاد و در مدت زمان اندکی اعصار و امصار را در نوردید و قلب های تشنه معارف را به سوی خود کشید. 

و بساط علم و دانایی و آگاهی در همه جا پهن شد و هزاران نفر از محفل علمی او بهره بردند اوانسان و جهان و هستی را برای بشریت تفسیر نمود 

او از فقه اجتماع و فقه سیاست و فقه اخلاق و سیاست و مدیریت گرفته تا فقه خداشناسی و معاد شناسی و قران شناسی و حقیقت شناسی را به راه انداخت او از آسمان و آسمانیان و از زمین زمنیان چنان سخن گفت که گویا با همگان زیسته است او از گیاهان و پرندهها و حیوانات و دریاها و صحراها ، خوراکی ها و پوشیدنی ها آگاهی داد او از حلال ها و حرام ها از نجاست ها و طهارت ها از واجبات و محرمات از مستحبات و مکروهات و از همه چیز و همه کس گفتنیها را گفت او به معنای واقعی کلمه نهضت علمی راه انداخت و تمام محافل علمی دنیا را به چالش کشید وجهل و نادانی داعیه داران را بر ملا ساخت .

او صلای انا العلم سر داد و مظهر و جلوه علمی محیط علی کل شئ و عالم علی کل شئ شد او تمام نحله و فرقه های فکری و فرهنگی را به حضور خواند و همه آنها را به شمشیر برهان عریان ساخت و ماهیت و حقیقت آنها را بر عالمیان و آدمیان عیان نمود 

او امامت علمی جهان را عهده دار شد و بر جنود عقل فرمانراند.

آری این دو نهضت بزرگ اسلامی که یکی در عرصه فکر و اندیشه و دیگری در حوزه اعمال و رفتار رخ نمود هر دو در عالم نظیر و بدیلی نداشته و تا ظهور منجی عالم بشریت نخواهند داشت .

این دو نهضت امتیازات و اشتراکات فراوانی دارندکه به برخی اشاره می شود :

این دو نهضت در طول هم و مکمل هم اند لازمه درمان سرطان آن است که در اولین گام جلو گستره آن گرفته شود و در گام بعدی به درمان آن پرداخته شود و لازمه گرفتاری به ظلم و جهل آن است که اول جلوی ظلم گرفته شود و در مرحله بعدی درمان شود امام حسین علیه السلام با ظلم به عنوان یک عمل پیشگیرانه مبارزه کرد و در گام بعدی امام صادق علیه السلام برای درمان آن به تولید علم و دانش پرداخت .

این دو نهضت هر دو فرا زمانی ، فرا مکانی ، فرا مکتبی ، فرا مذهبی ، حتی فرا دینی اند ( البته دین به معنای خاص آن ) یعنی هر کس نهضت خونین حسینی را به 1400 سال قبل محدود کند و یا به سر زمین کربلا و عراق نسبت دهد و یا آن را رنگ مکتب خاص مانند علویون و فاطمیون و غیره بزند و یا به مذهبی

مانند شیعه و اثنا عشری خلاصه نماید و حتی اگر کسی آن را به اسلام به عنوان دین خاص محدود نماید در حق این حادثه عظیمی الهی بشری ظلم روا داشته است.

نهضت امام حسین علیه السلام زمان و مکان و مکتب و مذهب نمی شناسد او فراتر از آن است که در این گونه القاب خلاصه نمود و لذا است که نهضت بر امواج خروشان فطرت پاک انسان ها سوار است و در تمام اعصار وامصار کوبنده و  توفنده پیش می رود و ندای هیات من الذله او تنین انداز شرق و غرب عالم شده است .

هر کس نهضت علمی امام صادق را به زمان خودش و یا به مکان و مکه و مدینه و جهان شیعه و یا جهان اسلام خلاصه و محدود کند در حق این تحول بزرگ الهی بشری ظلم روا داشته است نهضت او مرز و جغرافیا نمی شناسد و اکتاف عالم اندیشه های نورانی او امید بخش بشریت است و اگر مدعیان امامت و علاقمندان به ولایت امام علمی او را نپذیرند و اندیشه های تابناک او را در صدر  محافل علمی و تحقیقی خودننشانند بدون شک و تردید در امامت او تردید نموده اند .

هر دو نهضت با اندیشه های اومانیستی و سکولاریستسی ، لیبرالیستی و با الحاد و مادیگرای ستیز می کنند  

هر دو نهضت توحیدی اند و انسانی اند ، فطری اند

هر دو نهضت بنیادگرا و حقیقت گرا و معنویت خواه

هر دو نهضت بیداگر و عدالت گستر و فضیلت محورند  

به امید روزی که بساط جهل و ظلم از سراسر گیتی به حضور منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود موجود بر چیده شود و بساط علم و عدالت بر سراسر گیتی سایه گستر شود 

 


شهادت بزرگ پرچم دار مبارزه با جهل و ظلم صادق آل محمد حضرت جعفر بن محمد به عموم بشریت
تسلیت و تعزیت  باد 

بشر در همیشه تاریخ از دوگرفتاری در رنج و عذاب بوده و سرمایه ها و فرصت ها زیادی را به خاطر این  دو بلیه از دست داده است یکی از گرفتاری های بارز بشر در حوزه فکر و اندیشه است .

که به علل مختلف نتوانسته است غده سرطانی جهل ونادانی را از سیستم وجودی خود بیرون کند و در همه ادوار تاریخ جمعیت قابل توجهی به خاطر جهل و نادانی و هزینه نکردن سرمایه برای فهم و دانایی گرفتار انواع افکار واندیشه های انحرافی و نحله و مذاهب ساختگی بوده اند .

دومین گرفتاری بشر که از بلیه جهل و نادانی ناشی می شود و در حوزه رفتار و اعمال انسان ها ظهور و  بروز دارد و در همه ادواری تاریخی خانمان بر نداز و جان سوز بوده ظلم است ظلم به خود به هم نوعان ،ظلم به جهان هستی ، ظلم به تمام مواهب و ارزش ها و فضیلت ها .

خداوند تبارک و تعالی برای رهایی بشر از این دو مصیبت عظمی دو هادی و دو برهان و دو راهنما و دو ناجی برای بشریت مبعوث نموده است 

یک هادی و دلیل ، حجت باطنی به نام عقل است که متأسفانه به دلایل مختلف اکثری از انسان ها از چراغ هدایت مانند عقل مسیر فلاح و صلاح را نمی جویند دل به هوی و شهوت می دهند اما به فرمان عقل سر نمی سپارند

دومین حجت و راهنمای بشر سفراء و رسولان الهی است که با اتصال به عالم غیب و در اختیار داشتن وحی و آموزه های آسمانی و با دغدغه و ایمان به راه و مقصد و توانایی خود به دنبال دست گیری بشر و نجات آنها از باتلاق جهالت و مظلمت بوده اند

 اما متأسفانه این انسان گرفتار آمده در اسفل السافلین و انس گرفته به محسوسات و مادیات حرف های نادیان حقیقت را نشنیده گرفتند و چراغ هدایت و صلاح وفلاح را از رونق انداختند.

 و اجازه ندادند تا در زیر چتر حجت باطنی و رسول ظاهری بشریت به بلوغحقیقی دست یابند همیشه به خاطر به اهمیت ترین و بی ارزش ترین چیزها مهم ترین و عزیزترین سرمایه های وجودی ما  که نفس و جان و روح و روان ما است 

داده ایم چقدر انسان ها که قربانی هوا خواهی هاو شهوت پرستی ها شده اند و چقدر غارت ها و جنایت ها که برای یک خواسته نا بجا رقم خورده است.

این صحیفه بشری مملو از واژگانی زشت و نا پسندی است 

که توسط منیت خواهان و هواپرستان نگاشته شده است .

گر چه بشر همیشه با دو ظلم بزرگ مواجه بوده اند جهل و نادانی از سویی و بی عدالتی و فساد و تباهی از سوی دیگر اما بوده اند انسان های که در پرتو معارف نورانی عقل و وحی توانسته اند وجود خود را به حقایق ایمانی و انسانی بیالایند و از تمام زشتی ها و پستی ها صحیفه وجودیشان را بپالایند و با آلایش وپالایش خود در فکر نجات دیگران باشند .

از گذشته تاریخ یعنی از صدر تولد بشری تا امروز نمی توان نهضتی را سراغ گرفت که بشریت را به اندازه دو نهضت جهانی که در جهان اسلام رویداده است برای بشریت الهام آور و نوید بخش باشد .

اولین نهضت نهضت حسینی است که توسط فرزند امام علی علیه السلام و صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها و سبط نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه در روز عاشورا در سر زمین کربلا رخ داد.

 این نهضت نهضت مبارزه با ظلم بود و امام علیه السلام برای مبارزه با این گرفتاری بشر با تمام تجهیزات و قوا به میدان آمد تا شاید بتواند بشر را از این بلیه و گرفتار رهای بخشد  و نجات دهد به همین جهت او را چراغهدایت و سفینه نجات امت خوانده اند او جان و خون خود را فرزندان و عزیزان خود را به کف گرفت تادر مقابل ظلم ظالمین بایستد و از غرق شدن بشریت نجات دهد .

او برای این کار دو سرباز بنیان کن با خودآورده است 

یکی شیر خوار و دیگری شیر وار یکی می نالد و دیگری می غرد او می داند که درخت ظلم در طول تاریخ خودش همیشه خونخوار بوده است 

و حیات و دوام بقایش به خون دیگران بوده است 

و او خوب می دانند که فقط و فقط  با خون است که می شود حیات آن را خاتمه داد و لذا او دریای خون به راه می اندازد تا بتواند درخت ظلم را از ریشه و بنیان برکند

 آری او طفل شیر خواری می آورد تا صلای آب در عالم اندازد و بشریت را به برکت وجودی آب جاری از روان وجان ها حیات انسانی ببخشد 

چرا که من الماء کل شئ حی حیات هر چیزی به آب است آب منشاء پیدایش حیات است 

آری ناله های آب خواه و لب های خشکیده وتفتیده آب جوی حضرت علی اصغر سلام الله علیه توانست آبی را برای بشریت پدید آورد که حضرت اسماعیل ذبیح نتوانست 

آری حضرت اسماعیل علیه السلام توانست آن قدر پا بکوبد و ناله زند 

تا آب زمزم از دل سنگ ها بیابان بیرون آید اما شگفت انگیز تر آن است که شیر خوار اباعبدالله دست و پا زد و توانست از دل جهل و ظلم انسانی آب ندامت و پشیمانی ، آب عطوفت و مهربانی ، آبخودگذشتگی و جوانمردی را روان سازد .و انسان را حیاتی دوباره بخشد.

این قصه نه فقط قصه شیر خوار است بلکه قبل از او قصه شیر بیشه امام حسین علیه السلام یعنی فرزند اسد الله الغالب حضرت ابوالفضل العباس است  شیری که شیران در مصافش گربه سانند و شمشیر بازان در برابرش شمشیر در غلاف در میدان بزم و رزم غرید و لشکر جهل و ظلم پراکنده ساخت

و در کنار شط فرات صلای آب در عالم انداخت او فقط و فقط رسالت و وظیفه اش آب بود و بس و تنها سمت و پستی که توسط امام حسین علیه السلام به او داده شد سقای تشنگان است 

تنها اذن و اجازه او برای آب بود او اجازه نداشت در میدان نبرد به غرد و بر دشمنان دون بتازد و تار و مارشان کند.

او فقط وظیفه داشت برای فرزندان عصمت و طهارت آب بیاورد 

او به میدان رفت و با وجود هزاران اسب سوار و تیر انداز و شمشیر زن بر

شط فرات فرود آمد مشک آب را پر ساخت و به نشانه پیروزی و ظفرمندی 

و نمایش حیات و جاودانه گیمشتی آب بر داشت و به آسمان پاشید

 تا همیشه تاریخ آب اشک بر گونه های بشری جاری باشد 

آری او هم چنان حماسه جان سوزی را رقم زد که از دل خروارها جهل و ظلم توانست آب حیات را بر گونه بشریت جاری سازد و در چشمه حیات را به بروی بشریت بگشاید .

آری او که می توانست به بازوان ید اللهی اش و به شمشیر سیف اللهیشو به هیبت اسداللهیش به اراده انااللهیش لشکر اشرار را محو و نابودکند اما دست به قبضه شمشیر نبرد چرا که او فقط با جهل و ظلم مبارزه می کند نه انسان های گرفتار آمده دردامن جهل و ظلم او به دنبال نجات دیگران است نه هلاکت و نابودی آنها.

آری ای چشم ها آب روان بر گونه روان سازید و بر فتوت و جوانمردی جوانمرد تاریخ اشک بریزید تازنده شوید و به عشق او جاودانه و پاینده شوید  .

آری به برکت نهضت خونین امام حسین علیه السلام نهضت آب ایمان ، آب عطوفت و مهربانی ، آبحیات و جاودانگی به راه افتاد و درخت ظلم را بر انداخت اما هنوز این  درخت ریشه دارد وممکن است دوباره جوانه زند و ریشه بدواند و فراگیر شود .

گر چه درخت ظلم بنی امیه و بساط ظلم بنیعباس به برکت آن خون ها بر چیده شد اما اقدامی دیگری باید انجام می گرفت تا هیچ وقت درخت ظلم پا نگیرد و سر بر نیاورد آن انقلاب و نهضت نهضت مبارزه با جهل است.

آری نهضت دیگری از سوی خاندان عصمت و طهارت از دودمان علی و فاطمه سلام الله علیهما شکلگرفت که این نهضت نهضت بیدار گر و جهل ستیز بود .

نهضتی که توسط صادق آل محمد علیهم السلام بهراه افتاد و در مدت زمان اندکی اعصار و امصار را در نوردید و قلب های تشنه معارف را به سوی خود کشید. 

و بساط علم و دانایی و آگاهی در همه جا پهن شد و هزاران نفر از محفل علمی او بهره بردند اوانسان و جهان و هستی را برای بشریت تفسیر نمود 

او از فقه اجتماع و فقه سیاست و فقه اخلاق و سیاست و مدیریت گرفته تا فقه خداشناسی و معاد شناسی و قران شناسی و حقیقت شناسی را به راه انداخت او از آسمان و آسمانیان و از زمین زمنیان چنان سخن گفت که گویا با همگان زیسته است او از گیاهان و پرندهها و حیوانات و دریاها و صحراها ، خوراکی ها و پوشیدنی ها آگاهی داد او از حلال ها و حرام ها از نجاست ها و طهارت ها از واجبات و محرمات از مستحبات و مکروهات و از همه چیز و همه کس گفتنیها را گفت او به معنای واقعی کلمه نهضت علمی راه انداخت و تمام محافل علمی دنیا را به چالش کشید وجهل و نادانی داعیه داران را بر ملا ساخت .

او صلای انا العلم سر داد و مظهر و جلوه علمی محیط علی کل شئ و عالم علی کل شئ شد او تمام نحله و فرقه های فکری و فرهنگی را به حضور خواند و همه آنها را به شمشیر برهان عریان ساخت و ماهیت و حقیقت آنها را بر عالمیان و آدمیان عیان نمود 

او امامت علمی جهان را عهده دار شد و بر جنود عقل فرمانراند.

آری این دو نهضت بزرگ اسلامی که یکی در عرصه فکر و اندیشه و دیگری در حوزه اعمال و رفتار رخ نمود هر دو در عالم نظیر و بدیلی نداشته و تا ظهور منجی عالم بشریت نخواهند داشت .

این دو نهضت امتیازات و اشتراکات فراوانی دارندکه به برخی اشاره می شود :

این دو نهضت در طول هم و مکمل هم اند لازمه درمان سرطان آن است که در اولین گام جلو گستره آن گرفته شود و در گام بعدی به درمان آن پرداخته شود و لازمه گرفتاری به ظلم و جهل آن است که اول جلوی ظلم گرفته شود و در مرحله بعدی درمان شود امام حسین علیه السلام با ظلم به عنوان یک عمل پیشگیرانه مبارزه کرد و در گام بعدی امام صادق علیه السلام برای درمان آن به تولید علم و دانش پرداخت .

این دو نهضت هر دو فرا زمانی ، فرا مکانی ، فرا مکتبی ، فرا مذهبی ، حتی فرا دینی اند ( البته دین به معنای خاص آن ) یعنی هر کس نهضت خونین حسینی را به 1400 سال قبل محدود کند و یا به سر زمین کربلا و عراق نسبت دهد و یا آن را رنگ مکتب خاص مانند علویون و فاطمیون و غیره بزند و یا به مذهبی

مانند شیعه و اثنا عشری خلاصه نماید و حتی اگر کسی آن را به اسلام به عنوان دین خاص محدود نماید در حق این حادثه عظیمی الهی بشری ظلم روا داشته است.

نهضت امام حسین علیه السلام زمان و مکان و مکتب و مذهب نمی شناسد او فراتر از آن است که در این گونه القاب خلاصه نمود و لذا است که نهضت بر امواج خروشان فطرت پاک انسان ها سوار است و در تمام اعصار وامصار کوبنده و  توفنده پیش می رود و ندای هیات من الذله او تنین انداز شرق و غرب عالم شده است .

هر کس نهضت علمی امام صادق را به زمان خودش و یا به مکان و مکه و مدینه و جهان شیعه و یا جهان اسلام خلاصه و محدود کند در حق این تحول بزرگ الهی بشری ظلم روا داشته است نهضت او مرز و جغرافیا نمی شناسد و اکتاف عالم اندیشه های نورانی او امید بخش بشریت است و اگر مدعیان امامت و علاقمندان به ولایت امام علمی او را نپذیرند و اندیشه های تابناک او را در صدر  محافل علمی و تحقیقی خودننشانند بدون شک و تردید در امامت او تردید نموده اند .

هر دو نهضت با اندیشه های اومانیستی و سکولاریستسی ، لیبرالیستی و با الحاد و مادیگرای ستیز می کنند  

هر دو نهضت توحیدی اند و انسانی اند ، فطری اند

هر دو نهضت بنیادگرا و حقیقت گرا و معنویت خواه

هر دو نهضت بیداگر و عدالت گستر و فضیلت محورند  

به امید روزی که بساط جهل و ظلم از سراسر گیتی به حضور منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود موجود بر چیده شود و بساط علم و عدالت بر سراسر گیتی سایه گستر شود 

 

یک وجب خاک وطن

یادش به خیر

ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش 

بهر نبرد بی امان آماده باش آماده باش

چه  خبر ها بود آن روز ،

آن روز هر روز مارش حماسه می نواختند

هر روز پیر و جوان مملکت

دسته به دسته صف به صف

با یک خروش بی امان بر دشمن اشرار تاختند

هر روز جمعی عاشقانه ، بدون هر هیاهو، خالصانه

به دستور ولی دلداده بودند

اسیر نان و نام ، جام و جان خود نبودند

وجب خاکی ز میهن از تنش بود

تنش قربان خاک میهنش بود

اگر جیحون خون هر جا روان بود

مپرسید از دلیلش

جوانی بود که اسیر خاک پاک میهنش بود

قدی رعنا ، رخی زیبا ، دلی دلداده زهرا حریم امن آنجا بود

آن روز هر روز هر روزش اشک بود و  خنده بود

دشمن از تدبیر آن رعنا قدان در مانده بود

آن روز

دشمن دون را به خون ، از خاک و خون کردن برون

خبرها هست امروز بی خبرها را خبر سازید

آن روز پیران وجوانان و زنان و مردان ، بازاریان و دولتیان ، کشاورزان و پیشه وران و همه همه شده بودن لشکریان مهدی صاحب زمان همه و همه با هم یک صدا بودند مادران و پدران ، دختران و پسران همه برای دفاع از خاک وطن آماده بودن نان و نام فقط برای یک چیز هزینه می شد آن هم برون راندن دشمن از خانه و کاشانه .

آن روز یک وجب خاک قیمتش خون پاک جوانان وطن بود جان می دادند تا خاکشان زیر پای دشمنانشان نباشد غرور ما و عزت ما به ما اجازه نمی داد ناموس ما زیر چکمه های دشمن ما باشد همه شده بودیم ناموس پرست و  غیرتی نه از جان ترسی داشتیم نه دلی به پست و مقام داده بودیم دلمان سر شار از حب وطن ،خاک وطن بود

آری آن روز جان خونین ، پیکر بی سر دادیم بهترین عزیزانمان را دادیم اما اجازه ندادیم دشمنانمان در وطنمان بر روی ناموس وطن قهقه مستانه زنند مانند رعد و صاعقه بر دشمن باریدیم هشت سال زیر موشک و توپ و تانگ دشمن مقاومت کردیم نه از کم بود ها گلایه و شکوایه داشتیم نه به دنبال قهر و کینه و وحدت شکنی بودیم نه حزب و جناح می فهمیدیم و نه از بگم بگم خبری بود و نه از بخور بخور میلیاردی چیزی شنیده بودیم نه علم و دانش بهانه بود و نه کسب و کار مانع بود همه یک صدا بودیم خون می دادیم و خون دل می خوردیم اما همه شاد بودیم در استخر خون شنا می کردیم لذت می بردیم مادران حجله عروسی به پا می کردند تا شهیدشان را با سلام و صلوات به خانه بختش بدرقه کنند

آری همه چیز یک جور دیگر بود ابزار ها هدف و هدف ها وسیله نان و نام نشده بودند و هدف ها در کشاکش زندگی ها گم نشده بود همه می دانستیم چه کار باید بکنیم و کجا داریم می رویم می دانستیم برای رسیدن به قله عزت و عظمت باید از جان و خون دریغ نکنیم قله ما معلوم بود به اشاره امام و مرشد راه می رفتیم سرعت می گرفتیم کوتاهی نمی کردیم منتظر اشاره ها و هشدارهای او بودیم تا سر از جان نشناسیم جان و مالمان را دو دستی بدون هیچ چشم داشتی و منتی برای حفظ  خاک وطنمان تقدیم کنیم

آری از نوجوان 10 ـ 12 ساله گرفته تا پیرمردان 60ـ 70 ساله همه در صحنه بودند هیچ کس دنبال بهانه تراشی نبود همه وظیفه و مسؤلیت خود می دانستند که خاک میهن را حفظ کنند

آری روزها گذشت گذشت تا قطار دیروز ما ما را در ایستگاه امروز پیاده کرد در ایستگاهی پیاده کرده که باز دشمن مکار و غدار تله گذاشته ، باتلاق درست کرده ، مین گذاری کرده ، با توپ و تانک و موشک گلوله باران می کند از زمین و آسمان تیر باران می کند و لشکریانش شهر و دیار ، خانه و کاشانه ما را محاصره کرده کوچک و بزرگ ، دختر و پسر ، مذهبی و لائیک حزب اللهی و بسیجی ، ریس و مرئوس سرش نمی شود همه را در قبضه قدرت اسیر کرده است اما این دفعه نه یک وجب خاک نه پاره ای از وطن نه نه این بار در خانه لانه کرده نه در خانه های سنگی و چند ده طبقه ای نه در شهرهای دودی و خاکی که همه جاش قیر و آهن و سنک و خاک گرفته این بار خانه ای را فتح کرده است که دیگر اختیار خون و جان و مالمان را از ما گرفته است دیروز دشمن نتوانست حتی در اردوگاه اسرا ما را به اسارت در آورد زبانمان گویا بود و افکار و اندیشه هایمان در خدمت منویات مقاصد عالیمان بود ترس را ترسانده بودیم دشمن را در خانه اش به عجز و درماندگی کشانده بودیم

اما امروز در خانه خودمان همه چیزمان را از دست داده ایم نه تنها عقل و ادراک و احساس مان بلکه باور و ایمانمان ، اراده و اختیارمان همه را کنار گذاشته ایم فقط بلدیم شعار بدهیم مشت گره کنیم مترسک و عروسک به دست بگیریم بانیه صادر کنیم راهپیمایی کنیم و شب تا صبح به سینه بزنیم و برای مظلومیت امام حسین علیه السلام اشک بریزیم هر روز مظلومیت مظلومان عالم را فلسطین و سوریه و مصر و بحرین و ... بوق و کرنا کنیم .

آری امروز ما مثله شده ایم قطعاتی از اعضای ما را بریده و به یغما برده اند و ما را عروسک کوکی کرده اند با کوک صدایمان در می آید حیات ما به دست دیگران است .

اگر دیروز برای یک وجب خاک آن گونه بودیم اما امروز برای یک قلب پاک این گونه ایم

دیروز خاک ما ایمان ما بود حیات جاودان و بهشت و حور و غلمانمان بود

امروز ایمان ما خاک شده بهشت و حورمان منغل و دود و جدای و آه  شده

دیروز خاک ما ناموس ما بود فدایش مال و خون و جان ما بود

امروز ناموس ما خاک شده فدایش ادراک و احساس و عقل و ایمان شده

دیروز خاک ما دُر بود طلا بود  قیمتی بود بهایش جوانان رشید و پاک ما بود

بهایش باکری بود کاظمی بود دل پاک فرزندان فاطمی بود

امروز طلا و دُرمان را خاک کردند بهایش را جوانان رشید و پاک کردند   

آری کم کم بی تفاوتی و بی غیرتی ، آسایش طلبی و رفاه زدگی و تجمل پرستی ، فخر فروشی ، فزون طلبی ، مال دوستی ، شهوت جویی ، شهرت دوستی ، خماری ، مستی ، و سلطنت طلبی ، قدرت جویی ، ... شده افکار ما رفتار ما .

دیگر برای نفله و پامال شدن نه خاک بلکه برای قلب های پاک جوانان این مرز و بوم هم نه مال و نه خون و نه جان حتی حاضر نیستیم حرف بزنیم چیزی بنویسیم ، شکایت و گلایه ای بکنیم به کسی چیزی بگوییم سکوت و سکون و مرده وشی و بی تحرکی شده زندگی ما اگر زدند ، بردند ، خوردند بلای بسرمان آوردند که چیزی نگیم مبادا لولو خورخوری پیداش بشه از جن و لولو ترساندن از ترس مال و جان و موقعیت و مقام مهر سکوت بر لب زدیم ما آدمای دیروزی دست کای شده ایم در این قطار زندگی دشمنان دیروز ما لباس خودی به تن کردند و نا شناخته هدف را نشانه گرفتند زدند آنجایی را که باید می زدند همه هم غافل بودیم و دل خوش از این بگو مگو ها برای یکی صوت و کف می زدیم برای یکی سلام و صلوات می فرستادیم به جان هم انداخته بودند تا در این ایستگاه ما را پیاده کنند

ایستگاهی که جلوی دیدگانمان نفله شدن عزیزانمان را ببینیم و صدایمان در نیاد هر روز جدایی و آه و آواره گی و بی خانمانی دیروزی ها امروزی را بشنویم و ببینیم و بی احساس از کنارش رد شویم

آری دیگر همت و باکری و علمدار و توسلی و کاظمی و قندوزی و بابایی و ... یادش به خیر که یک دنیا احساس بودند بر سر نوشت ملتی حساس بودند از جان می گذشتند اما بی تفاوت  از کنار زخم خورده ، پا شکسته ، از دست و پا افتاده ها نمی گذشتند

آری امروز همه شدیم یا بازیگر یا تماشاگر و برنامه ای را بازی می کنیم که نویسنده اش و کارگردانش لباس مبدل به تن کرده اند و همان دشمنان دیروزی ما هستند برنامه ای را تماشا می کنیم که عزیزان و جوانان و دختران و پسران و خانواده های ما را به بازی گرفته اند عده ای را به عنوان بازیگران و عده ای را به نام تماشاگران مشغول ساخته اند تا سرمایه های ما را به غارت ببرند اما این دفعه نه تصرف و تسلط بر آب و خاک بلکه به زیر کشیدن عزت  و عظمت و ایمان و باور ما ، اخلاق و فضیلت ها و ارزش های ما ، وحدت و همدلی و همیاری و هفکری و همکاری ما ، فرزندان پاک ملت ما را نشانه گرفته اند.

خیابان به خیابان ، کوچه به کوچه کانون ترک اعتیاد راه افتاده خیابان به خیابان ، کوچه به کوچه کانون زبان یعنی فرهنگ اندیشه غرب را به بهانه یاد گیری زبان به فرزندانمان آموزش می دهند ، هر روز هر روز آمار پرونده های جنایتی و خیانتی در دادگاه ها افزایش می یابد هر روز رفتار ها و اخلاق های فضیلتی و ارزشی  ماشینی و صنعتی می شود هر روز هر روز جناح ها و گروه ها رنگ به رنگ می شوند هر روز هر روز بر آدمای خنثی و بی خاصیت افزوده می شود هر روز هر روز بر آمار طلاق افزوده می شود هر روز هر روز انواع فساد و فحشا گسترش می یابد هر روز هر روز قطار انقلاب به سوی ایستگاه نا سلامتی نزدیک می شود هر روز هر روز بر آمار معتادان افزوده می شود هر روز هر روز آمار سنی روابط جسنی هنجار شکن کاهش می یابد هر روز استفاده از کانال های ماهواره ای مستهجن افزایش می یابد هر روز شبکه های انترنتی لجنی تکثیر می شوند.هر روز هر روز زندگی ها سکولاریزه  و لیبرالیزه می شود ، هر روز هر روز خط کشی ها و حد و مرزها الهی کم رنگ می شود ، هر روز هر روز وظایف متروک ، فضایل مهجور ، حقایق مکتوم می شود .

 

پاتوق گفتگو

واضح تر بپرسم

در منابع روایی شیعی و سنی تأکید فراوانی شده که سر نوشت و مقدرات یک سال انسان از قبیل ازدواج ، مرگ و مرض ، روزی و ... در شب قدر رقم می خورد اگر امورات یک ساله ما در شب قدر رقم می خورد آیا به قلم اختیار ما این سر نوشت نوشته می شود و به تخییر ما تعیین و تقدیر می می گردد ؟ اگر به تخییر و تقدیر ما انجام می شود آیا فقط شب قدر این اختیار را داریم یا در طول سال این اختیار باقی است ؟ اگر فقط در شب قدر این اختیار هست جبر ما بقی سال چگونه با مختار بودن انسان سازگار است  ؟ اگر در طول سال این اختیار هست پس چرا شب قدر مورد تأکید واقع شده است ؟ اگر شب قدر امورات یک ساله نوشته می شود آیا تغییر بردار هست ؟ اگر قابل تغییر هست تقدیر چه معنای دارد و اگر قابل تغییر نیست تخییر چه حکمی دارد ؟ اگر تقدیر به تعیین خداوند است پس اختیار انسان چه می شود و اگر انسان قدرت بر تغییر داشته باشد پس علم خداوند چه می شود خداوند که تقدیر کرده بود ما در فلان سال ازدواج کنیم اگر جور نشد علم خداوند نعوذ بالله سر از جهل و تغییر در می آورد  ؟ بلاخره یا انسان مجبور و مقهور تقدیر و تعیین خداوند است که با اختیار انسان سازگاری ندارد و یا انسان مختار و آزاد است تقدیر و سر نوشت یک ساله در شب قدر معنا و مفهومی ندارد ؟

پرسشگر ـ می مستی بنوش مستانه شو مستانه شو

عزیزم اینجا پاتوق گپ و گفتگوست نه دانشکده حکمت و فلسفه علاوه قرن ها جبری و اختیاری ها به سر هم زدن آخر سر چه عرض کنم دست از مقاومت کشیدن بر سر میزه مذاکره سازش نشستن دوختن و بستن یک مقدار از اختیارات را به خدا واگذار کردن و ته مانده اختیارات را هم به من و تو دادن البته ته مانده ش هم مثل ته دیگ سلف سرویس ها نصف دیگی میشه با این اختیارات ته مانده آدما این همه بساط راه انداخته اند می کشند ، می خورند ، می برند ، می پرند ، ... خدا به ما رحم کرده که بیش از این ندادن اگر بیشتر داده بودن این آدم دو پا چه ها که نمی کرد

نکته دیگه این که اصلا به من و تو چه ربطی داره به قول بعضی ها سرت بنداز پایین به وظیفه ات عمل کن و کاری به نتیجه نداشته باش هر چه پیش آمد خوش آمد شب قدر را قدر بدان و با اختیار یا بی اختیار پی ورد و مناجات های شبانه بنشین و الغوث و الغوث و خلصنا من النار بگو و کاری به کار شهر و کشور و وضعیت اجتماعی و سیاسی و مدیریتی نداشته باش برنامه دیروز ، امروز و فردا را ولش کن در خلصه های عرفانی خود دمی خوش باش چه کار داری با آدمای که بی اختیار گالون گالون شیره بر سر من و تو می مالند و بر پیکره بودجه های میلیاردی شهرمان با اسب سفید می تازند و به بصیرت و هوشیاری مردم حزب اللهی و ولایی و شهیده داده قهقهه مستانه می زنند و من و تو از پی آن مستانه دوان دوان می رویم خودت بچسب قرآن بر سر بگیر بک یا الله بگو شب تا سحر بیدار باش ، هوش یار باش گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو .

حرف دست آخر این که به من و تو چه قمارخانه و میخانه درش تخته شده و خمارخانه ( کانون های ترک اعتیاد ) و قلیانخانه با ورژن های به روز وارد بازار شده و به دور از چشمتان کمپ های صحرایی و آلاچیق های .... در شهرها به راه افتاده و اصلا به من و تو چه ربطی دارد آمار طلاق روز به روز اضافه میشه طلاق مگه چیه دختر و پسری که تا دیروز دوست هم بودن حالا قهر کردن دیگه خوش و بشی ندارن تمام شد و رفت ، خدا دیگری را به سلامت بدار با یکی دیگه خوش می شین اصلا به من و تو چه که فارغ التحصیلان دانشگاه از کار و زندگی هم فارغ شده اند کار و بارشان شده است همان که همه  می دونید و ....بالا و پایین شدن دلار و طلا به تو چه ، بزار برخیا سودش ببرن ، برای کشورمان ارز بیارن و....

پاسخ آخر ، حالا معلوم شد مشکل کجا است مشکل اینجا است که من و تو قلم اختیارمان را به دست هزار دستان دادیم که تقدیرمان را رقم بزنن و با سرنوشت من و تو آن کنند که می کنند بزار بکنند هرچه دلشان می خواد تا شاید من و تو از خواب خوش بیدار شیم و هوشیار شیم .

جان جهانی

...گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویــم
تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را
آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی
خودِ تو جان جهانی
گر نهانـی و عیانـی
تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی

همین و بس

ماییم و پرسه های شبانه ، همین و بس
تا بانگ صبح ، شعر و ترانه ، همین و بس
فرجام ماجرای بد روز را مپرس
خوش باد قصه های شبانه ، همین و بس
بعد از من و تو ـ از من و تو ـ یادگار چیست ؟
یک مشت داستان و فسانه ، همین و بس
مشتاقم و به خاطر یک لحظه دیدنت
آورده ام هزار بهانه ، همین و بس
ـ ‌یک روح شرحه شرحه و یک جسم چاک چاک
از من جز این مجوی نشانه ، همین و بس
ـ تنها ـ در این حوالی متروک ، روح من
با یاد توست شانه به شانه ، همین و بس
چون عابری ـ خلاصه بگویم ـ در این مسیر
ماندیم زیر چرخ زمانه ، همین و بس ..